8 ماهگی
علی آقا این ماه مشهدی شد .از 13 تا 16 خرداد یه سفر رفتیم مشهد.با اینکه خوش گذشت اما اولین تجربه سفر با یه بچه بوذ و بسیار سخت گذشت.مخصوصا اینکه برای خوابیدن و شیر خوردن خیلی اذیت میکرد و بعضی جاها من دیگه وقعا کم میاوردم .آرزوی یه زیارت درست و حسابی هم به دلم موند و نتونستم زیارت کنم.همش یه گوشه مینشستم و مردمو نگاه میکردم و حسرت میخوردم چون تا کتاب دعا هم دست میگرفتم علی فوری میخواست بخوردش! گرسنه میشد و توی شلوغی هم نمیتونست شیر بخوره و بخوابه و بیقراری میکرد.اما روی هم رفته تجربه خوبی بود.
کاملا دیگه چهار دست و پا میره و دستشو میگیره به مبلا و بلند میشه.بسسسسسیار شیطون شده و شیرین دوس داری بخوریش.
وقتی بازیش میگیره دستاشو روی یه چیزی محکم میکوبه.
وزنش هم 8300 شده
هفت ماه و یک هفتگی پروژه سنگین کوتاه کردن مو را داشتیم.که اجدادمون همگی جلوی چشامون ظاهر شدن
سید علی قبل از عمل:
سید علی بعد از عمل
بقیه در ادامه مطلب
سید علی و روز پدر
سفر مشهد در سن 8 ماهگی
سید علی و شیطونی در هواپیما
سید علی و همزادش ریحانه خانوم در حرم امام رضا (ع)
سید علی و ریحانه خانوم در هتل
جالب این بود که یکی که دست میکرد تو دهنش اون یکی هم تقلید میکرد!!!
سید علی و خواب ناز در حرم
سید علی و ادا اطفار درآورن برای خواب و اینکه ما مجبور بودیم براش ننی درست کنیم و تکونش بدیم تا بخوابه
سید علی و تب رزوئلا
4 روز تب داشت و از روز پنجم دونه ها ریختن بیرون و سه روز هم بودن
سید علی و دیدار دوستان نینی سایتی در مشهد
سید علی و امیر رضا خان در کوه سنگی
سید علی و امیر رضا خان و آقا نیمای گل در حرم