سید علیسید علی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

سید علی

9 ، 10 و 11 ماهکی :)))

1392/7/15 10:03
نویسنده : مامان سیدعلی
652 بازدید
اشتراک گذاری

این روزا داره تند تند میگذره و همچین ما رو سرگرم کردی که حتی وقت نمیکنم بیایم وبلاگتو بروز کنم مامانی.

حالا میریم سراغ تغییرات این سه ماه که عین برق و باد گذشت.

تغییرات 9 ماهگی:

از غریبه ها میترسی.تا یکی میاد خونه یا میریم جایی و میخوان بغلت کنن میزنی زیر گریه و وقتی میای بغل من صورتتو میذاری رو شونه ام و خودتو قایم میکنی که بغل کسی نری.بعد یواشکی بر میگردی طرفو نگاه میکنی و دوباره میزنی زیر گریه.
20 خرداد توی 8 ماه و 5 روزگی دو تا دندون پایینیت با هم نیش زد .داشتم بهت آب میدادم که دیدم صدای تق تق میاد.دست کشیدم روی لثه ات و دیدم بــــــــــــــــــله.دندونات نیش زده.اینقدر با بابایی از خوشحالی جیغ زدیم که نگوخجالت آخه یه مدت بود که خیلی غرغرو و بداخلاق شده بودی.یه هفته هم بود که همش موهاتو میکشیدی.بمـــــــــیرم.چقدر درد کشیدی.اما همین تا دندونات نیش زد خوش اخلاق شدیقلب
24 خرداد به فاصله 4 روز هم دو تا دندون بالایی با هم نیش زد.یه دونه وسطی و یه دونه کناریش.
دوشنبه 2 تیر هم یه دونه دیگ از جلویی نیش زد.البته قبلش همچین لثه ات باد کرده بود، سیاه هم شده بود.
یعنی رو هم رفته در عرض 13 روز 5 تا دندون نیش زد!!

چهار دست و پا کل خونه را متر میکنی و همه جا فضولی میکنی.تمام گلدونا از دستت داغون شده.از دست شما گل پسر یه دستشویی با آرامش نمیتونیم بریم.میای پشت در و همچین اشک میریزی که ترجیح میدیم زودتر بیایم بیروننیشخند

وقتی میخوای بغلت کنیم روی دو تازانوت میشینی و دستتو میاری بالا که بغلت کنیم.
روی دو تا پات میشینی و دو تا دستاتو میاری بالا و تند تند تکون میدی.فکر کنم داری آماده میشی برای پرواززبان (دایی مهدی که بهت میگه وَربیجیک!!! تو هم تند تند بال بال میزنی)

8.5 ماهگی هم شروع کردی روی پات وایسادی.وقتی سوزنت هم گیر میکرد هی پا میشدی وایمیسادی ، با ته میمومدی زمین.بعد دوباره از اول...........یه 3-4 ثانیه میتونی وایسی

بعضی وقتا که حال داریم میبریمت تو حیاط.میذاریمت تو روروئک.کلی برای خودت اینور و اونو رمیری و فضولی میکنه و حالشو میبری

تغییرات 10 ماهگی:

بسسسسسسسیار شیطون شدی و اصلا وقتی برای ما نمیذاری.شبا تا بیای بخوابی شده 12-12:30 و ما بعد از اون تازه شام میخوریم!! دائم در حال ریخت و پاشی.در راه پله را با دستت باز میکنی و بدو بدو از پله ها میری بالا.اگه رفتیم حمام و دستشویی و تو رو نبردیم که دیگه واویلااااااااا.گریه میکنی بیا و ببین.عاشق آب بازی هستی.
موقع نماز مهر ما را برمیداری و قوروچ قوروچ میخوری!! خیال باطل

خوابیدنت شده فقط توی تاب.همونجا گیج میشی و میخوابی.
عاشق اینی که با دست تو همه غذاهای سفره بری و بریزیشون.

دندون ششمت هم جوونه زد .
یه 20-30 ثانیه میتونی روی پات وایسی.
همه هیکلت سیاه شده از بس میخوای فضولی کنی و بلا سر خودت میاری.
عاشق فرمون و دنده ماشین بابایی هستی و فرمون بابا را تیکه تیکه کردی از بس دندون گرفتی.
وقتی یه چیزی میخواد یا لج میکنه خودتو بالا پایین میکینی و جیغ میکشی .کلا از جیغ کشیدن خوشت میاد.مخصوصا وقتی صدات بپیچه.تو راه پله میری و جیغ میکشی.هی از صدای خودت خوشت میاد بلند تر جیغ میکشی.
10 ماهت که تموم شد شروع کردی به دست زدن.اون روز سوزنت گیر کرده بود هییییییییییی دست میزدی ما هم کیف میکردیم برا خودمونقلب

وزن 9 ماهگیت هم 9 کیلو بود! با قد 75.5

تغییرات 11 ماهگی:

شروع کردی به اینکه به مدت زیاد روی پات وایسی.ما هم هی بهت میگفتیم "ماشالا ماشالا" تو هم جوگیر میشدی و بیشتر وایمیسادی.
توی 10 ماه و 8 روزگی شروع کردی به راه رفتن.دو قدم راه میرفتی و تالاپ میخوردی زمین!! بعد دوباره بلند میشدی و دو قدم دیگه!! سر و صورت برا خودت نذاشتی از بس همه جات سیاه شد.دستتو میذاری رو زمین و بلند میشی بعد شروع میکنی به راه رفتن.

با انگشتت به اشیا اشاره میکنی.وقتی از یه چیزی خوشت بیاد لباتو غنچه میکنی و میگی هوووووو هووووووو.
یاد گرفتی از تخت میای پایین.اوایل یا با کله میومدی یا با پا!! البته ما دور تخت را پشتی گذاشتیم که وقتی شما سقوط میکنی سرت درد نگیره، بعد دیدی با سر خوب نیست.حالا عقب عقب میای و با پا میای پایین.تمام تلاشتو میکنی که از مبل و تخت بیای بالا.به صورت خیلی نادر موفق میشی.بعضی وقتا هم با کمک ما موفق میشی.

عاشق تلفنی.به این صورت که تا ما میایم با تلفن حرف بزنیم وسطش میای پریز را میکشی و ابروی ما را میبریخنده بعدم اینقدر با این تلفن بازی میکنی که باباشو سوزوندی.بعضی وقتا هم بین سیمهاش گیر میکنی .
درهای کابینتو باز میکنی و کل محتویاتشو میزی بیرون.این شیشه های ادویه را میگیری و پرت میکنی و کلی حال میکنی.
دیگه ماشالا راه افتادی به صورت کامل و هر جا بخوای میری و فضولی میکنی. کافیه یه کم ما غفلت کنیم و در خونه یا راه پله باز باشه.فرار میکنی و میری بالا.
وقتی دنبالت میکنیم و میگیم "بگیرش" فرار میکنی و معمولا هم به بن بست میخوری!! بعدم جیغ میزنی که نمیتونی فرار کنیزبان

اگه یکی لباس بپوشه جیغ میزنی که بغلت کنه.میدونی که میخواد بره بیرون.
امان از وقتی که یکی از در بره بیرون................ پشت سرش اشک میریزی گلوله گلوله.......
تا سفره را میندازیم بدو بدو میای میشنی ، حالا یا کنار خودمون، یا تو بغل من ، یا وسط سفره، و با قاشق میری تو ظرفا و همه را پخش و پلا میکنی.خیلی هم تلاش میکنی که غذا بخوری با قاشق اما هنوز نمیتونی.

از بچه های بزرگتر از خودت خوشت میاد.با بچه های همسن خودت بازی نمیکنی اما مثلا محمدامین که میاد خونه دیگه سراغ من نمیای.همش دنبال اون راه میفتی که باهات بازی کنه.
وزن 11 ماهگی هم 9.300 با قد 77
دیگه بسه
بریم سراغ عکسقلب

عکسها توی ادامه مطلب.بفرمایید

 

باغ آلبالو.منطقه هونجان

سید علی و آقا پرهام در شاهرضا

علاقه به انگور!!!

علاقه به ماشین لباسشویی

اون قرمزی روی پیشونی هم نتیجه سقوط آزاده

تولد 9 ماهگی

در حسرت شیرییییییییییییینی

حمله ..................

مودب و تر تمیز ، آماده عکس......

عشق جاروبرقی

من و این همه خوشبختی محاله.......

فضولی..

روز قدس. بچم میخواست با جغجغه اش بکوبه تو سر استکبار جهانی

گوشه ای از شیطنت ها و لوس شدن ها..

باغ ارم. 6 شهریور

حماااااااااااام

ارادت خاص نسبت به بستنی

اینم هنر نمایی مامان به مناسبت 11 ماهگی جیگر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

سارایی
20 شهریور 92 12:41
عزیزم ماشالله مرد شده قربونش برم یک بوس محکم از طرف من بکن
مهدیه مامان پرهام
3 مهر 92 16:49
الهی عزیزم علی جون ان شاالله همیشه شاد و خندون باشی خاله تولدتم مبارک ماشاالله به این پسر خوشگل و خوشتیپ
مامانی درسا
15 مهر 92 1:35
صدای یک پرواز فرود یک فرشته آغاز یک معراج و شروع یک زندگی ” تولدت مبارک “
مامی ارمیا
15 مهر 92 11:52
چه پسر نازی دارین ماشالله . تولدت مبارک عزیزم .....
مامی ارمیا
23 مهر 92 11:40
سلام . من با اجازه لینکتون کردم ولی چرا اینقد کم میاین و پست جدید ندارین . ؟؟؟
من هر روز بهتون سر میزنم و منتظر عکسای سید علی عزیز هستم...


_____________
سلام خانومی
شرمنده
خیلی گرفتارم، سعی میکنم از این به بعد بیشتر بیام
شیما
1 آبان 92 16:47
ای جانم علی آقا برا خودش مردی شده
شیما
8 آبان 92 2:29
ماشالا چه بزرگ و بانمک شده
سارا مامان نیما
12 آبان 92 19:15
زهرا جون ماشالله چه علی آقا ناز و بزرگ شده زنده باشه الهی من شما رو لینک کردم با اجازه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سید علی می باشد